عنوان حکمرانی مال ها از نظر اصول روزنامه نگاری مدرن بسیار هوشمندانه انتخاب شده اما باید سوال کرد آیا واقعا ساخت مراکز خرید چندمنظوره یا مالها نبرد با بازار است؟
نگارنده ضمن تقدیر و تشکر از پدیدآورندگان مقاله “عصر حکمرانی مال ها” که در هفته نامه صدا چاپ شد و در مجله اینترنتی برترینها بازنشر گردید٬ به دلیل بخشی از اطلاعات ارائه شده دراین مقاله که متاسفانه از نظر نگارنده نامفهوم به نظر میرسید، این یادداشت را برای روشن شدن موضوع و استفاده خوانندگان محترم آن سایت وزین و معتبر تنظیم کرده است. (مقاله اصلی که در 4 شماره در برترین ها بازنشر گردیدa در انتهای همین مطلب در قسمت “مطالب مرتبط” قابل دسترسی می باشد.)
در ابتدا باید بنویسم در شرایطی که بی دلیل در بخشی از مطبوعات و روزنامه ها و حتی متاسفانه در رسانه ملی به موضوع مال سازی و ساخت مجتمع های بزرگ بدون هیچ استدلال منطقی حمله میشود، خوشبختانه این مقاله سعی کرده است تا حد امکان بی طرف بوده و سخنان افراد مختلف را منعکس نماید، بخصوص اینکه در بخش دوم مقاله حداقل نظر ۷ یا ۸ کارشناس مختلف مطرح شده است که از این میان تنها دو نظریه صددرصد منفی، نسبت به ساخت مال ها و مجتمع های تجاری مطرح شده و بقیه نظریات کم و بیش مثبت به نظر میرسد.
البته خوب بود همانطور که در این مقاله از نظر کارشناسان اقتصادی، اتاق بازرگانی، مجلس و جامعه شناس استفاده شده بود، از نظر حداقل یکی از مال سازهای کشور یا متخصصین مدیریت مالها و مراکز تجاری نیز استفاده میشد. چون وقتی قرار است با این عنوان بندی به سراغ نقد مالهای کشور برویم خوب است حرف طرف مقابل را هم بشنویم.
البته باز جای تقدیر و تشکر دارد که نگارندگان این مقاله، هم از بخشهایی از مصاحبه یکی از مدیران ارشد یکی از بزرگترین هایپرمارکت های کشور ( هایپراستار) استفاده کرده اند ( بدون اشاره به ماخذ مصاحبه) و هم بخش عمده ای از مقاله در هر دو بخش، بخصوص بخش دوم، از تعریف بازار و امکانات یک مال گرفته تا ویژگیهای این ابرسازه ها، مستقیما از سایت مگامال تهران استفاده کرده اند که هر چند باز متاسفانه بدون ماخذ بود ولی به هر حال جای تشکر دارد، چون حداقل اطلاعات ارائه شده از نظر علمی صحیح میباشد.
اما متاسفانه عنوان انتخاب شده، محتوای جمع آوری شده و حتی شروع این مقاله نشان از توجه کم نویسنده و یا نویسندگان آن به این موضوعِ بسیار پراهمیت بود، که ناچار هستم به عنوان عضوی کوچک از خانواده سازندگان و دست اندرکاران این صنعت به نقد آن بپردازم.
بدیهی است نگارنده این سطور، برای عزیز یا عزیزانی که این مقاله را تنظیم کرده اند، احترام خاصی قایل است و قبلا از اینکه ناچار است به نحوه ارايه بخشی از اطلاعات اعتراض کند و مطالب آن را مورد نقد و بررسی قرار دهد، عذرخواهی میکنم. در اینجا لازم است تاکید کنم با این همه، به واقع این پاسخ تنها به جهت باز شدن فضای بیشتر گفت وگوهای تخصصی تنظیم شده است و قصد دارد تا حد امکان از این صنعت عظیم، متخصصان، مدیران، دستاندرکاران، سرمایه گذاران، فعالان و مسئولان هوشمند شهری دفاع کند.
تعریف مال
از همان آغاز مقاله هیچ تعریف روشنی در مورد مالها داده نشده است و موضوع مالها آشکارا با هایپر مارکت ها خلط شده است در حالی که، آنچه به عنوان تعریف مال اظهار شده به طور آشکار با تعریف علمی این موضوع منافات دارد. بدیهی است برای نقد یک پدیده باید ابتدا تعریف درستی از همان پدیده داشته باشیم.
ویژگی علمی مالها که بر اساس استانداردهای جهانی کنسول بین المللی مراکز خرید (۱) (ICSC) تعریف شده است، شامل وسعت حداقل ۱۰۰هزار مترمربعی این ساختمانهای چندمنظوره از یک سو و تناسب مناسب میان فضاهای فرهنگی، تفریحی و اجتماعی در کنار فعالیتهای اقتصادی و مغازههای تجاری از سوی دیگر است. این در حالی است که ارائه فضاهای خدماتی وسیع و غیرقابل فروش که شامل پارکینگها، فضاهای عمومی، خدماتی، اجتماعی و کریدورهای ارتباطی وسیع میشود، یکی از ویژگیهای اصلی مالها محسوب میشود.
به عبارتی وجه تمایز این نوع مراکز خرید با پاساژها، شاپینگ سنترها و مجتمع های سنتی خرید (بازارها)، چنین امکانات رفاهی عمومی، تفریحی، فرهنگی و خدماتی است که یک عامل اساسی و دربرگیرنده مفهوم واقعی مالهاست. وجود آکواریومهای بزرگ، شهربازیهای سرپوشیده و حتی زمین اسکی روی برف (مانند امارات مال) و امثال اینها، یک مرکز خرید را به یک مال تبدیل میکند.
در صورتی که در مقاله یاد شده همانطور که اشاره شده از همان ابتدا تا انتها با خلط تعریف و معرفی انواع متنوع مراکز خرید با مال ها، مخاطب را به بیراهه میبرد و این سردرگمی در جای جای مقاله تکرار شده است.
حکمرانی مال ها
عنوان حکمرانی مال ها از نظر اصول روزنامه نگاری مدرن بسیار هوشمندانه انتخاب شده اما باید سوال کرد آیا واقعا ساخت مراکز خرید چندمنظوره یا مالها نبرد با بازار است؟
هر چند نویسنده یا نویسندگان این مقاله با انتخاب این عنوان از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب یکسره کرده اند ولی واقعیت این است و البته تجربه جهانی نیز نشان داده، ساخت این مراکز نه تنها ویران کننده و نابودکننده بازارها نیستند، بلکه خود بعنوان یک بازار مدرن به گسترش این صنعت و اقتصاد یک کشور به عنوان یک چرخه اقتصادی سالم و فعال در عرصه خرده فروشی کمک میکنند. ساخت مال ها و مراکز خرید بزرگ بطور مستقیم به گسترش صنعت تفریحات و اوقات فراغت خانواده ها از یک سو و اشتغال زایی و ریشه کنی بیکاری که خود یک معضل بزرگ اجتماعی محسوب میشود از سوی دیگر، یاری میرسانند و در نهایت عامل موثری در ایجاد یک جریان اقتصادی فعال و کارآفرین هستند که در نهایت به گسترش چشمگیر گردشگری می انجامد.
واقعا نمیدانم کدامیک از این مواردی که به آنها اشاره کردم و در چرخه اقتصاد کشورهای مختلف با آمار و ارقام جهانی نیز مطابقت دارد میتواند نبرد با بازار نام بگیرد، که متاسفانه این مقاله با پیش داوری به آن پرداخته است.
البته در بخش های مختلف این مقدمه خوشبختانه به استقبال بی نظیر مردم از این مراکز و هایپر مارکت ها اشاره شده است و این امر را دلیل از بین رفتن و یا تضعیف سوپرمارکتهای کوچک و یا مغازه های محلی دانسته است. اولا پر واضح است که کارکرد مراکز خرید یا مال ها با هایپرمارکت ها متفاوت است. همانطور که خود نویسنده به آن اشاره داشته است به هر حال هایپرمارکت ها بخشی از مال ها و مراکز خرید حساب میشوند و هر کدام از این دو مقوله تعریف ها و مشخصات و مختصات خاص خودشان را دارند.
شاید چند مثال روشن دیگر نشان دهد که آیا واقعا وجود مال ها و مراکز خرید و حتی هایپرمارکت ها باعث از بین رفتن تجارت های کوچک و مغازه داری است.
من پیشنهاد می کنم دوستانی که مدعی این امر هستند واقعا یک پژوهش علمی و میدانی در این ارتباط انجام دهند اما همین هایپراستار، مجتمع تیراژه و مگامال، ثابت کرده اند که نه تنها این آمار از نظر میدانی صحیح نمیباشد بلکه بصورت چشمگیری مغازه های خرده فروشی اطراف این مراکز بعد از مدتی رونق بیشتر و گسترش چشمگیری داشته اند.
بخصوص در مورد اول و دوم تقریبا اطراف هر دو مرکز یاد شده، قبل از تاسیس آنها کامل خالی و خلوت بود اما امروزه پر از مغازه های کوچک و بزرگ هستند، زیرا به هر حال رفت و آمد در این مراکز باعث افزایش پاخور در اطراف آنها نیز بوده و مسلما افزایش خرده فروشی های کوچک اطراف آنها ، نشان از رونق تجارت است نه کسادی آن.
در نگاه کلان نیز، مال ها حتما به کل صنعت خرده فروشی و بازارهای عمده فروشی ما کمک میکنند. اساسا این فرضیه که این شکل جدید بازارهای امروز در نبرد با بازارهای سنتی است، نه قابل اثبات است و نه نظریه ای درست و قابل دفاع.
مال ها و شیئی شدگی
در این مقاله متاسفانه با روایت از یک جامعه شناس محترم تاکید میشود که فروشگاه های سنتی عامل ارتباط مردم با یکدیگر بودند ولی مالها و هایپر مارکت ها عامل شیئی شدگی انسانها بوده و ارتباط انسان ها را با هم قطع می کند.
این در حالی است که به اعتراف خود نویسنده در همین مقاله، مالها نه تنها فقط محلی برای عرضه کالا و محصولات متنوع هستند، بلکه هدف دیگر آنها ارائه خدمات و محصولات فرهنگی و رفاهی به مراجعه کنندگان نیز میباشد.
من نمیدانم چرا وقتی یک مخاطب میتواند مثلا در تابستانی گرم در یک فضای گسترده همزمان با تامین و تهیه نیازهای عمومی و کالای مورد نیازش، آن هم با تنوعی چشمگیر در قیمتها و برندهای مختلف، از امکانات تفریحی، ورزشی و فرهنگی مجموعه اعم از سینماها، سالنهای تئاتر و بولینگ و سالنهای بدنسازی و شهربازی هم استفاده کند، حتما باید برود در یک فضای گرم و در پیاده رویی باریک و با نگرانی فراوان در مورد محل پارک وسیله نقلیه اش، در حالی که در میان انبوهی از جمعیت قرار گرفته و با برخورد معمولا نامناسب و طلبکارانه فروشندگان کالاهای بدون شناسنامه و غیرقابل مرجوعی مواجه میشود، کالای مورد نیازش را تهیه کند؟
و آیا همین مشتری باید در زمستانی سرد زیر باران یا حتی برف احتمالی با سرعتی که باید با هوای فصل هماهنگ باشد، خرید کند؟ و نه تنها از خرید لذتی نبرد بلکه به فکر کفشهای خیس آب شده اش و یا گل ولای میان سنگفرشهای خیابانها که به شلوار و مانتو و چادرش آب گل آلود هدیه میکند باشد، تا خرید کالایی که به آن نیاز دارد.
من نمی دانم در چنین شرایطی که اوقات فراغت مردم با مراجعه به این مراکز در فضاهایی فرهنگی و تجاری مناسب پر میشود، همه اینها از سینماها گرفته تا فضاهای ورزشی عامل افزایش انرژی جامعه و ارتباط میباشد، دوست عزیز بعنوان یک جامعه شناس، این مراکز را عامل دور شدن مردم از یکدیگر و عدم ارتباط ارزیابی می کند. (در قسمت اول همان مقاله)
جالب است همین کارشناس محترم جامعه شناس با ذکر مصیبت از افکار قدیمی و شکست خورده مارکس و نو مارکسیست ها می نویسد:
برخی از جامعه شناسان از خودبیگانی انسان در عصر صنعت صحبت می کنند. پیشگام این گروه از جامعه شناسان مارکس، منتقد نظام سرمایه داری بود. به اعتقاد مارکس، انسان در عصر صنعت مثل شی خواهد بود. بعد نومارکسیست ها هم به این بحث پرداختند و تئوریسین جهان مصرف در عصر صنعت شدند.
روشن است اگر مرحوم مارکس و نومارکسیستها ایده های جهان شمول و قابل ارائه داشتند، امروز این همه مرزهای وسیع خویش را در سرتاسر جهان از دست نمیدادند و این تئوریهایی که حتی مدرنترین شکل آن مثلا در چین حاکم است امروزه در نهایت چهارنعل به سوی سرمایه داری نمی تاخت.
نمی دانم چرا ما باید در کشور خودمان چنین نظریاتی را ملاک ساخت ابرسازه های تجاری فرهنگی و اقتصادی کشور قرار دهیم.
هر چند قبول دارم ساخت این مجتمع های چند منظوره در کشور رشد چشمگیری داشته است و باز قبول دارم ممکن است توزیع این مراکز در سطح یک شهر (مثلا تهران) چندان مناسب نباشد، یعنی در یک منطقه مثل منطقه ۲۲ تهران تعداد زیادی مرکز خرید در دست ساخت میباشد در حالی که در یکی از مناطق دیگر ممکن است اصلا مرکزی در دست ساخت یا برنامه ریزی نباشد، ولی هیچ کدام اینها دلیلی برای تخریب اقتصاد کشور و یا ارتباطات اجتماعی مردم نیستند و مسلما درست برعکس، عامل ایجاد شرایط اجتماعی امن و اتفاقا با امکان گفتگو و ارتباط بیشتر نیز میباشند.
به عنوان مثال به اتفاقی که در همین نزدیکی، در چند ماه گذشته رخ داد دقت بفرمائید. در شرایطی که در شهر اصفهان موضوع اسیدپاشی به دختران جوان به شدت شایع شده بود، به اعتراف مدیران سیتی سنتر اصفهان میزان استقبال مردم از مرکز خرید یاد شده چند برابر شده بود، زیرا با توجه به حضور دوربین ها امنیتی که در کل بازار وجود داشت و کنترل نامحسوس مبادی ورودی مرکز خرید، مردم در آن شرایط احساس امنیت بیشتری میکردند و ترجیح میدادند اوقات فراغت و تفریح خویش را در این مرکز خرید سپری کنند.
قطعا در کنار خانواده بودن، با هم در فودکورت غذا خوردن، دیدن یک رویداد فرهنگی در مرکز خرید و دیدار دوستان و آشنایان در کافه تریا و یا خرید در محیط امن، بهترین شرایط ارتباط میان خانواده و دوستان است.
همانطور که در پیشگفتار کتاب نکات طلایی مدیریت مراکز خرید (۲) اشاره کردهام و البته شما نیز خودتان در همین مقاله به آن معترف هستید، کشورهای منطقه خلیجفارس و ترکیهدر منطقه خاورمیانه و کشورهای مالزی، سنگاپور،کره جنوبی و اندونزی نه تنها توانسته اند از طریق همین صنعت کسب وکار را در کشورشان رونق دهند و باعث شکوفایی صنعت خرده فروشی باشند، بلکه بعضی از این کشورها مثل مالزی یا سنگاپور سالهاست از صنعت گردشگری، رقمی نزدیک به درآمد نفت کشورمان، درآمد کسب کرده اند.
کشورهایی مثل امارات متحده عربی یا مالزی که کمترین امکانات و تنوع آب و هوایی و بخصوص آثار باستانی یا تاریخی را دارند، تنها با تکیه بر همین صنعت و با ساختمان های بزرگ نقش محوری را در اقتصاد کشورشان بازی کرده اند.
وقتی در شهر کوالالامپور، پایتخت مالزی فقط با 7 میلیون جمعیت و وسعت ۲۴۳ کیلومترمربعی بیش از 80 شاپینگ سنتر، مال و هایپر مارکت وجود دارد واقعا شهر تهران با ۷۳۰ کیلومترمربع وسعت (یعنی سه برابر کوالالامپور) و جمعیتی بالغ بر 10 میلیون نفر باید چند شاپینگ سنتر، مال و مرکز خرید و هایپرمارکت داشته باشد؟ (۳)
اعدادی درباره مال ها
این هم دیگر عادتی است در مملکت ما، متاسفانه هر پدیده ای را که میخواهیم کارشناسانه نابود کنیم تعدادی عدد را بعنوان آمار ارائه میدهیم. اینکه پشتوانه این اعداد چه پژوهشی بوده است یا واقعا کار آماری شده است یا نه، متاسفانه معمولا کسی سوال نمیکند و معمولا کسی هم پاسخ نمیدهد. در بخشی از مقاله نوشته شده است:
اعدادی که باید در باره مال ها بدانیم
۱۰ میلیون تومان: قیمت پیش فروش یک مترمربع مال در تهران
۲۰ میلیون تومان: فضای تجاری در تهران در قالب مال ساخته شده یا در دست احداث است.
2.5 میلیون تومان: هزینه ساخت یک مترمربع مال در تهران
۱۰ میلیون تومان: بهای خرید زمین با کاربری تجاری برای احداث یک متر مربع مال
۱۵ هزار مشتری: در روز به هایپراستارها می روند.
سوال اول همانطور که در بالا اشاره کردم این است که پشتوانه این اعداد چیست و از کجا آماده است؟ به هر حال بر فرض صحیح بودن همه اعداد، اگر بهای ساخت یک متر مربع مرکز خرید ۲.۵ میلیون تومان باشد و برای هر مترمربع مجوز و زمین هم 10 میلیون تومان پرداخت شود، قیمت تمام شده یک ملک تجاری متر مربع ۱۲.۵ میلیون تومان می باشد که برای پیش فروش 10 میلیون تومانی، یعنی دو نیم میلیون زیان در هر مترمربع و در شرایط عالی یعنی فروش ۲۰ میلیون تومانی (بر فرض صحت) باز با توجه به طول زمان ساخت این پروژهها و امکانات رفاهی و فضاهای عمومی تولید شده در کنار آنها، چندان قیمت عجیبی به نظر نمی رسد؟
لطفا بفرمایید این آمار نسبت به چه چیزی ارائه شده است؟ آیا خواب سرمایه گذار؟ سود بانکی ایران؟ مقایسه رشد املاک در منطقه ؟ مقایسه افزایش قیمت ملک به صورت سالانه و دهها شاخص اقتصادی دیگر که محاسبه شده است یا نه؟
باید توجه داشت که هم در ایران و هم در دنیا ساخت هر مرکز خریدی باعث رشد زمینها و املاک اطراف خویش خواهد بود اما قطعا سود حاصله آن ربطی به سازندگان مراکز خرید ندارد و حتی اگر مرکز خرید دارای ویژگی خیلی خاصی باشد و رشد نجومی را در منطقه ایجاد کند باز سرمایه گذار مرکز خرید کمتر منتفع میشود مگر اینکه خود او سرمایه گذار زمینهای اطراف پروژه نیز باشد که این امر معمولا در ساخت مال ها و مراکز خرید در اطراف شهرها و خارج از مرکزیت شهر رخ میدهد،که اصولا باعث ایجاد بافت شهرک های جدید نیز میشود اما در بافت شهری، بخصوص شهرهای پرجمعیت درصد رشد اشاره شده چندان چشمگیر نیست.
در ضمن در سرزمین ما و بخصوص شهر تهران ساخت این مراکز به دلیل عظمت پروژه ها و درگیری با شهرداری و دیگر سازمانهای ذیربط از یک سو و میزان سرمایه گذاری بزرگ و عظیم این مراکز از سوی دیگر، باعث میشود خواب سرمایه در این صنعت بسیار طولانی و پرمخاطره باشد.
بخصوص باید توجه داشت همانطور که پیشتر ذکر کردیم اصولا فضاهای قابل فروش و عرضه در مالها در بهترین حالت فقط ۵۰ درصد فضاهای غیرقابل فروش یک مال هستند؛ پارکینگ ها، سینماها، بولینگ، شهربازی و مراکز بدنسازی و ورزشی که در این مالها فعال هستند و شناسنامه و هویت یک مال را تشکیل میدهند، معمولا چندین برابر هزینه ساخت این سازه فقط هزینه تجهیزاتی، امکاناتی و مدیریتی برای راه اندازی و فعالسازی دارند و این سرمایه گذاری کلانی است که معمولا از چشم مردم و حتی مدیران شهری و ظاهرا کارشناسان محترم دنیای اقتصاد هم مخفی مانده است.
من با تکیه بر آمار و پژوهشهای متعددی که تیم ما در مگامال تهران انجام داده است اساسا قیمت تمام شدهای را که در این مقاله بدون ماخذ اعلام شده است تایید نمیکنم و تاکید میکنم قیمت تمام شده برای هر متر تجاری در مالها باید با احتساب قیمت ساخت فضاهای فراخ عمومی و خدماتی، فرهنگی و ورزشیِ کنار آنها به اضافه تجهیز این فضاها محاسبه شود.
تازه این یک بخش ماجرا است؛ در عموم مالها سرمایهگذار از سوی شهرداری به ساخت بناهای مرتبط دیگری مثل مساجد، راههای دسترسی، پارکینگهای عمومی، میدانهای تره بار، پارکها و فضای سبز و دیگر خدمات شهری نیز مکلف میشود که سرشکن این هزینه ها باید در محاسبه قیمت یک مترمربع فضای تجاری محاسبه شود.
محاسبه رشد اقتصادی و سودهای مراکز خرید ایران اصلا کار پیچیده و غیرممکنی نیست، اما این نگارنده خود از نزدیک حداقل با دو پروژه بزرگ تهران روزبهروز و دقیقه به دقیقه درگیر بوده است و بنده با پروژههای زیاد دیگری در ارتباط هستم و شهادت میدهم نه تنها چنین ارقامی صحت ندارد، بلکه سرمایه گذاری در این عرصه بیشتر به عشق و علاقه به مردم نیاز دارد تا تصور سود کلان.
تمایل دارم در اینجا جمله ای از دوست عزیزم «آقای مسعود صرامی» سرمایه گذار شاپینگ مال بزرگ «اصفهان سیتی سنتر» و یکی از کارآفرینان قدیمی شهر نقش جهان بیان کنم، ایشان تاکید داشتند ساخت مرکز خرید در ایران قصه همان درخت گردوی کتابهای دوره دبستان خودمان است که … دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما میکاریم تا دیگران بخورند … .
سخن آخر
با وجود هر آنچه نوشتیم باز تاکید میکنم، من برای نویسنده یا پژوهش کنندگان مقاله «عصر حکمرانی مالها نبرد با بازار» احترام خاصی قائل هستم به این دلیل که مرا واداشتند این موضوع را پیگیری و این یادداشت را تنظیم کنم. باور دارم این نه تنها برای من یک فرصت استثنایی بود بلکه زمان مناسبی است برای گفت وگوهای بیشتر در مورد این صنعت و تاثیرات آن در اقتصاد کشورمان؛ فرصتی که باید با مقالات و گفت وگوهای متعدد کارشناسانه و متکی به آمارهای دقیق مورد استفاده همه دستاندرکاران قرار گیرد.
باور دارم مراکز خرید، حلقه بزرگی از اقتصاد خردهفروشی، صنعت گردشگری، گسترش برندهای داخلی و ایجاد رقابت سالم با برندها و محصولات خارجی را ایجاد میکند و برنامه های مشخصی برای اوقات فراغت خانوادهها با سلایق مختلف دارد و عامل گسترش صنعت تفریحات سالم و حمایت از آثار هنری و امور فرهنگی است. همه اینها در کنار چرخه عظیمی از کارآفرینی و اشتغال زایی و محو بیکاری، تاثیرات اجتماعی وسیعی در آینده این صنعت قابل تصور است.
بنابراین باید مال سازی را جدی بگیریم و به آن توجه کنیم و در همه ابعاد و با تمام انرژی با اصول ساخت و نگهداری این مراکز خرید چندمنظوره آشنا شویم.
جا دارد پژوهشگران،کارشناسان و دانشگاهیان در کنار مدیران ارشد و سرمایه گذاران ریسکپذیر و پرتوان این صنعت، شکل جدیدی از اقتصاد رو به رشد ایران را ترسیم کنند و ساختاری مستحکم و جدی را برای این صنعت، که سابقه طولانی در ایران عزیزمان دارد، ایجاد کنند؛ سابقهای که نه به ادعای ما، بلکه به اعتراف کارشناسان ارشد و پژوهشگران این صنعت(۴) ما ایرانیان افتخار داریم از سازندگان اولین مال جهان هستیم که امروز همه آن را به میدان «نقش جهان» میشناسند.
پانوشت ها:
International Council of Shopping Center / www.icsc.org (1
۲) نکات طلایی مدیریت مراکز خرید. ترجمه و تالیف: رامین احمدی انتشارات محتشم
۳) همان منبع صفحه7.
4) ansion Howto grow: A model for retail chain ex4) Guy Dangur , University of Amsterdam Study Regarding the underlying elements of marketing Ioana NicoletaUniversity cluj napoca, Romania 2012